آنگاه که دوست مي داري همواره کسي به ياد تو باشد به ياد من باش که من هميشه به ياد تو هستم از طرف بهترين دوست تو"خدا"

آنگاه که دوست مي داري همواره کسي به ياد تو باشد به ياد من باش که من هميشه به ياد تو هستم از طرف بهترين دوست تو"خدا"

حرفهای دلتنگی و تنهائی

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1




 

سلام

نمیدونم وقت اون شده که من درد دلم و بگم   . یا اصلا شما ها دوست دارین بدونین من چرا این وبلاگ و راه انداختم  .....

ولی میگم چون تمام قصدم تخلیه غمهای و غصه هام . اگه شعری و میگم و توی وبلاگم میارم میخوام بدونین از ته ته دل کوچیکمه . هیچوقت هیچکس نخواست منو بفهمه - تموم وجودم شده غصه . چرا .... چرا ؟

میدونم که تو هم داری میخونی   توئی که تموم زندگی و باورای من بودی . توئی که بخاطرت همه چیز و همه کس و همه احساس و وجودم و گذاشتم . توئی که به اندازه تموم عالم هستی دوستت داشتم  .

چرا تو حسم نکردی ؟ چرا نفهمیدی منو ؟  چرا بازیچه دستت قرارم دادی ؟  میدونم چرا

چون گناهکارم !  اره گناهکارم ! 

گناهم هم مهربونی بیش از اندازه ام بود .  گناهم دوست داشتن بی حد و حدودم بود .  گناهم چشم بستن به این دنیا و  لذتهاش بود . من هیچوقت نخواستم بفهمم که دارم برای خودم زندگی میکنم  . اونقدر دوستت داشتم که همه کار میکردم تا تو زندگی کنی . خوش باشی . لذات ببری . اما دریغ از اینکه تو ظرفیتش و نداشتی   تو بی جنبه ترین کسی بودی که توی این دنیا وجود داشت .  اینگار خدا یادش رفته بود به تو یه ذره توجه کنه . چون نه انصاف و نه یه جو معرفت بهت داده بود . چرا من نفهمیدم  ؟؟..............

واقعا چرا درک نکردم پشت این چهره آروم . یه کوه غرور و خودخواهی وجود داره .  چرا من ندیدیم باطن سیاه تو رو .   چرا من ۱۰ سال به تو اعتماد کردم .  ۱۰ سال .....

اخرش چی شد ؟ واسه من چی موند ؟

میترسم ازاینکه سرم و برگردونم  و پشت سرم و نگاه کنم  . میترسم !!! میدونی چرا  ؟؟؟

قشنگی توی گذشته ای که با تو بودم و نمیبینم و این منو آزار میده ..

حالا هم این شعر ها و این حرفاست که منو یه کمی آروم میکنه .

میدونی چه آرزویی دارم . اینکه تو گرفتار کسی مثل خودت بشی . از ته دلم میخوام خدا  ببینه که قلبم چطوری شکسته .

کاش که میدونستی با من چه کردی  ؟؟؟!!!!!

 

  زندگی کردن من مردن تدریجی بود

 آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردند

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

بهزاد
ساعت0:14---15 آبان 1391
متاسفم به خاطر اینکه درک میکنم جسمت از این به بعد در حال حرکتی اما روحی نداره
زندگی آینده تو یا نیاز به معجزه داره یا در گروء دروغ هایی است که به خود میگویی
هرچه زیباتر به خودت دروغ بگویی راحت تر زندگی را ادامه میدهی اما بدان و از یاد نبر که ، خدا یار بی کسان است
برایت بهترین هارو آرزو میکنم مهربان


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: ناهید تاريخ: 21 ارديبهشت 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

من نه خود میروم او مرا میکشد کــاه سرگشته را کهربا میکشـد دست و پا مـیزنم مـیرباید ســرم سر رها میکنم دست و پامیکشد

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to poua.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com